بیان دیدگاه

ترجمه متن کتبی ميزگرد ایسکرا در مورد اول مه 92, گفتگوی حيدر گويلي با نسان نودينيان و محمد آسنگران

 21brokzحیدر گویلی: در بطن چه شرایطی امسال اول ماه می در ایران و جهان برگزار گردید؟

 محمد آسنگران: همچنان که پیدا است امروز مسئله عمومی و وسیعی در دنیا وجود دارد، از یک طرف انقلاباتی در منطقه روی داده است، از طرف دیگر بحران همه جانبه ای که سرمایه داری جهانی را به خصوص در کشورهای غربی فراگرفته است که در مقابل خود اعتراضات وسیعی در کشورهایی همانند یونان، ایتالیا، اسپانیا، پرتغال و…. را شکل داده است. اما اگر بحث خود را رو به ایران متمرکز کنیم از یک سو نتایج بحران موجود اقتصاد جهانی و از سوی دیگر بحران تاریخی اقصاد که قدمت طولاني اي در دوران جمهوری اسلامی داشته است و نتوانسته به اقتصاد آن جامعه سروسامان بدهد، به علاوه اتفاق مهمی که طی چند سال گذشته در ایران شروع شده و طی سال گذشته که به اوج خود رسید و آن محاصره اقتصادی و تاٌثیراتش بر آن جامعه بود انها همگي مولفه هاي مهمي در آن جامعه ميباشند. تعداد زیادی از کارگاهها و کارخانجات طبق آماری که خود دولت اعلام کرده بسته یا تعطیل شده و در حال تعطيل شدن هستند. اخراج سازی وسیع ،عدم تاٌمین شغلی وعدم تاًمین حداقلهاي معيشت به عنوان یکی از مؤلفه های دیگر زندگي اکثريت مردم ايران را با مشکلات جدي روبرو کرده است.

با اين حال در آستانه ماه مه اتفافاق مهمی در ایران افتاد، آنهم مسئله تعیین حداقل دستمزدها بود، که به همین خاطر اعتراضات وسیعی در ایران شروع شد. تشکلات کارگري، کارخانجات و کارگاهها، فعالین مختلف و احزاب سیاسی در این ارتباط اظهار نطر کردند، چون حداقل دستمزد مبلغي تعیین شده است که چند مرحله پایین تر از خط فقری است که خود دولت یا بانک مرکزی اعلام کرده است. این مسئله اعتراضات وسیعی در پی داشت. پیداست که این مسئله مختص به امسال نیست و از اول ماه می سال گذشته کمپینی به دلیل همین موضوع تعیین حداقل دستمزدها شروع به کار کرد که تا اول ماه می امسال ادامه داشت. که این از برجسته ترین اتفاقاتی بود که در داخل جنبش کارگری جامعه ایران افتاده بود.

وقتی که این مؤلفه ها را در کنار هم  میگذاریم، می بینیم اول ماه می هم در ایران و جهان در چنین شرایطی سختي براي کارگران و مردم زحمتکش برگزار شد. از یک سو فقر وفلاکت با حمله به حداقل سطح معشیت مردم، از سوی دیگر تاًثیرات بحران اقتصادی و از دیگر سو انقلابات و اعتراضاتی که در مقابل چنین وضعیتی وجود داشت. به طور واقعی انقلابات منطقه همچون مصر وتونس و…. به عنوان یک ضربه تاریخی به سيستم حاکم بود. مردم طی چند دهه در زیر فشار سخت به دنبال فرصتی بودند که از چنگ ديکتاتورها رها شوند. اما این فرصت زمانی فراهم گردید که اثرات واقعی بحران اقتصادی در این جوامع به شکلی خود را نشان داد، مردم در مقابل اثرات آن ايستادند و اين به عنوان استارتی برای شروع اعتراضات مردمی بود.

در جایی همانند تونس جوانی در واقع به دلیل بیکاری اقدام به خود سوزی کرد و این شروع اعتراضات بود. در واقع این جرقه ای بود که شعله اعتراضات را مشتعل کرد. اما اين اتفاق در هر جامعه اي نميتواند چنين اتفاقاتي را به دنبال داشته باشد. اما برای جامعه ای که آماده بود، یعنی با افزایش فشارهای اقتصادی و به دلیل فشارهای سیاسی، دیکتاتوری و عدم وجود آزادی که مردم خواهان تغيير اوضاع بودند، دست به دست هم داد و باعث شروع این انقلابات شد.

اما در مورد جایی همچون ایران شرایط خاص خود را دارد و جدا از مؤلفه هایی که گفتیم، اگر بخواهیم به صورت ریزتر دراین ارتباط صحبت کنيم، بحث کمي متفاوت است اميدوارم بتوانيم به آن بپردازیم.

حیدر گویلی: بله در ادامه حتماٌ به این مسئله می پردازیم، اما نسان نودینیان در ادامه این بحث شما چه دیدگاهی دارید نسبت به شرایطی که امسال اول مه در آن برگزار گردید؟

نسان نودینیان: به نظر من مسئله برجسته دراول مه امسال تظاهرات کارگران و مردم بنگلادش بود که جلوه خاصی داشت، آنهم در بطن اوضاعی که جنبش کارگری در بنگلادش در اثر نا امني محيط كار ضربه سختی خورده بود، معني معين و ويژه اي داشت. نا امني محيط كار و جانباختن بيش از هزار نفر از كارگران مساله اي است که تنها به جنبش کارگری در بنگلادش مربوط نيست، بلکه ضربه ای به جنبش کارگری در سطح جهانی بود. در دل اين اوضاع و ضربه سنگيني كه به هم طبقه اي هاي ما در بنگلادش وارد شده بود بزرگترین راهپیمایی و مارش کارگری در اول مه مه را در بنگلادش در پی داشت. واضح است كه تظاهرات كوبنده و اعتراضي كارگران و مردم بنگلادش به دلیل آتش سوزی ساختمان کارگاه صنایع لباس دوزی بود. طبق آخرین آمار ١٠٣٥نفر در زیر آوار ساختمان كارگاه توليدي لباس جان خود را از دست داده اند. تظاهرات و موج نارضايتي ها در اول مه در بنگلادش پیام مهمی بود به طبقه کارگرجهانی در مورد میزان اهمییت ایمنی محیط کار و مقابله با اعمال سیاستهای  ضد کارگری است که از سوی کارفرمایان،  و بي توجهي آنها در ايجاد ايمني محيط كار به خصوص در مناطق آسیا جنوب شرقی است، بود. که در واقع با مزد ناچیزی در حدود 2 دلار همه هستی و نیستی کارگر را دارند ازش می گیرند. به همزمان در کشورهای دیگر همچون کشورهای اروپایی، مناطق دیگر و تعداد زيادي از ديگر كشورها ما شاهد مارش هاي اعتراضي روز جهاني كارگر بوديم. در استانبول و تعدادي از شهرهاي آلمان در هامبورگ و برلين به نا آرامی منجر شد. در یونان شاهد اعترضات وسیعی بوديم.  مارش رز جهاني در آتن اعتراض به تورم، بیکاری، گرانی وسیاستهایی بود که سرمایه داری بخصوص آلمان و مركل صدراعظم آلمان در يونان عملي ميكند.

اما از نظر من در شهرهاي ایران مراسمهاي روز جهاني كارگر کمی متفاوت تر و چند جانبه بود. در يكسال گذشته ما شاهد اعتراضات وسیع از سوی طبقه کارگر به مسئله افزایش دستمزدها بودیم، که با زنجیره وسیعی از اتحاد که در مراکز صنعتی  8 استان موجود بود بوجود آمد. جلوه برجسته آن با طومار سي هزار امضاء در اعتراض به مسئله حداقل دستمزدهابود که خود را نشان داد. استارت اين اعتراضات در اول ماه مه سال ١٣٩٢ با پنچ هزارامضاء زده شد که تا اوایل ماه مه امسال به سي هزار امضاء رسید. هرچند که امسال مراسم هاي روز کارگر در واقع محدود تر بود، اما در بطن اوضاع نارضایتی موجود یعنی معیشت، گرانی و وضعیتی که برای طبقه کارگر شکل گرفته است، پيش رفت. و كارگران در بطن نارضايتي هاي وسيع به استقبال اول ماه مه رفتند. همانطور که قطعنامه هایی که اتحادیه آزاد کارگران، سندیکای شرکت واحد و…. صادر کردند، این خود نمایانگر مطالبات طبقه کارگر است که امروزه به عنوان اعتراض جنبش کارگری در مقابل دولت و سرمایه دارن دارد خود را نمایان می کند. که به نظر من در این میان مسئله مهم در اول ماه مه امسال این بود که خود جنبش کارگری حول مطالبه افزایش دستمزدها متحد گردید.  که البته این میتوانست گسترده تر باشد و عاملی برای اتحاد هر چه بیشتر جنبش کارگری در آینده باشد. به نظر من اول ماه مه در بطن چنین اوضاعی برگزار گردید که این فاکتهای مهم را در بر داشت.

حیدر گویلی: محمد آسنگران با توجه به شرایط ویژه ای که امسال در ایران از لحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی ،…. وجود دارد و چند دستگی حاکمان رژيم اسلامي٬ برگزاری اول ماه می را در ایران چگونه ارزيابي ميکنيد؟

محمدآسنگران: اگر به گزارشات رسیده از اول ماه می امسال در ایران نگاهی بیاندازیم، نشان از برگزاری گسترده و وسیع اول ماه می در ایران ندارد. تلاشهای زیادی شد که تشکلات و فعالین کارگری در کارخانه و شهرها و محلات و…  بتوانند به ميدان بيايند و در این روز به ایراد سخنرانی بپردازند؛ منتها اولین مانعی که آنها با آن برخورد داشتند،  تهدید و سرکوب از سوی نیروهای دولتی بود که در واقع عاملی اصلی در عدم برگزاری چنین مراسمهاي بود و از دیگر سو ترس از دست دادن شغل و بیکار شدن و از دست رفتن حداقل درآمد معشیتی عاملی برای محافظه کاری بیشتر کارگران و مردم شده بود.

علاوه بر اين ما هنوز تاًثیرات به ثمر نرسیدن انقلاب 88 ایران را می بینیم که این نیز خود به درجاتی عامل محافظه کاری در ميان کارگران و بخشهايي از مردم شده است. به خصوص امسال با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری٬ حکومت نمی خواهد هیچ نوع اعتراض یا نارضایتی امکان بروز پيدا کند. حتی در جایی که خود خانه کارگر و شوراهای اسلامی معترض بودند به آنها نیز هیچ فرصتی ندادند. در بهترین حالت ممکن آنها را به داخل سالنی بردند و مقامات دولتی و تشکلات «کارگری» دست ساز حکومت به ایراد سخنرانی پرداختند و تمام شد.

هیچگونه فرصتی به فعالین و تشکلات کارگری ندادند که بتوانند ابراز وجود وسيع بکنند و مطالبات خود را مطرح کنند. به طوری که درخواست هایی که فعالین و تشکلات کارگری برای برگزاری مراسم اول ماه می در مکانهای متفاوت داشتند نه تنها با موافقتی همراه نبود بلکه با تهدید نیز روبرو شدند. با توجه به این شرایط شاهد برگزاری گسترده مراسم به مناسبت روز جهاني کارگر نبوديم. اين نوع مراسمها تنها به سه مورد قابل توجه خلاصه میگردد، که برجسته ترین آن در سنندج بود. با توجه به سنت و توان فعالین سیاسی این شهر و سابقه تاریخی این شهر که سیاست به امر معمول اکثر مردم تبدیل شده است٬ در بطن سخت ترین شرایط فرصتی پیدا کردند و چند صد نفری به خیابان آمدند که با برافراشتن پلاکاردها و پرچم های سرخ و سردادن شعارهای رادیکال و بیان قطعنامه خود توانستند حرکت چشم گیری داشته باشند. منتها نسبت به سال های قبل که بعضی اوقات بالغ بر چند هزار نفر در خیابان و سالنها اقدام به برگزاری مراسم میکردنند یا حتی تشکلات به صورت جداگانه یا هماهنگ با هم فراخوانی برای برگزاری مراسم داشتند٬ امسال امکان چنین اقدامي فراهم نشد. فعالين اين عرصه تنها توانستند در گوشه ای از شهر سنندج مراسمی برگزار کنند که نشان بدهند جمهوری اسلامی نمی توانی بیشتر از این مردم را وادار به عقب نشینی کند.

در تهران مراسمی که برگزار شد در جلوی مجلس با فراخوان اتحادیه آزاد کارگران بود که عده ای همراه با هماهنگ کنندگان طومار 30000 امضاء و فعالین کارگری ديگر در حدود 50 نفري در آنجا حضور پیدا کردند. از سوی ديگر مراسم شرکت واحد بود که عکسهایشان را دیدیم تنها چند 10 نفری بودند و در جاهایی دیگر مراسمهاي برگزار شد که فرصت گستردگی و به خیابان آمدن پیدا نکردند. این ها که گفتم واقعیت های قابل مشاهده است.

به نظر من موانع زیادی که در مقابل کارگران و جنبش کارگري قرار گرفت باعث شد که اين چنين ابعاد اين مراسمها را محدود کند. علاوه بر فضاي سرکوب که مانع اصلي بود٬ بحث و اختلافات موجود میان خود فعالین کارگری و تشکل های کارگری يک مانع جدي بود. ما باید در این مورد بحث کنیم. اما با توجه به گزارشات رسيده از نقاط مختلف ايران من متوجه شدم که تدارک و هماهنگی های لازم بين فعالين و تشکلهاي کارگري به وجود نیامد.

فعالین و تشکل های مختلف هر کدام جداگانه در محل و اطراف خود و مناطقي که نفوذ داشتند تلاش کردند کاري بکنند اما هيچکدام موفق به اقدام قدرتمندي نشدند. اما قطعنامه های رادیکالی منتشر کردند. هر یک از این قطعنامه های صادر شده کاملاً رادیکال و ضد سرمایه داری وچپ است. از نظر کیفی در حد مطلوب مطالبات و نقد خود را از جامعه و انتظارات خود را بیان کرده اند. اما برای عملی شدن و رسیدن به این مطالبات مطرح شده در قطعنامه ها٬ نتوانستند نیروی لازم به خیابان بیاورند و فشاری به بر جمهوری اسلامی وارد کنند. تنها چیزی که میتوان بیان کرد این است که نیرویی رادیکال، چپ ، منتقد و پر توقع در جنبش کارگري و در جامعه ايران  وجود دارد.

امروزه فعالین کارگري حتی آنهايي که دیدگاهی رفرمیستی دارند نمیتوانند در نقد سرمایه داری صحبتی نکنند. ميخواهم اين ويژگي را تاکيد کنم حتي آن کسي که خود را سندیکالیست و رفرمیست میداند امروزه کمتر از یک انسان رادیکال و چپ در مورد سرمايه داري صحبت نمی کند. در موارد زیادی مشاهده می کنیم که نقد همه اين گرايشات در مورد سرمایه داری وجمهوری اسلامی راديکال و در حد معقولي توقعات جامعه کارگري را بيان ميکنند.  براي مثال وقتی که به تحلیل اوضاع می پردازند بسياري از اين فعالين خیلی دقیق و کار شده به مسئله نگاه میکنند و فرمول بندیهایی که اینها استفاده می کنند نشان می دهد که کیفیت این افراد در سطح کادرهای بر جسته چپ و منتقد جامعه سرمايه داري است. همانند رهبران برجسته و با ديد روشن خود را به جامعه معرفي ميکنند.

منتها این راديکاليسم هنوز نتوانسته است نیرویی را به خیابان بکشاند و توده وسيعي را بسیج کند که در بطن چنین اوضاعی خود عامل تغییر تعادل قوا بشود. ما همیشه گفته ایم که سرکوب و مشکلاتی که دولت ایجاد میکند، موانع موجود و ترس از بیکاری و از دست دادن همين سطح از معیشت باعث محافظه کاری و دست به عصا راه رفتن بخشهايي از جامعه شده و در میان این تشکلها و فعالین کارگری هم اين دست به عصا بودن را میشود ديد.

اما بحث ما این است که بتوانیم با همین نیرو و فضاي سرکوبي که وجود دارد تعادل قوا را به نفع خود تغییر بدهیم. ما نیرویی خارج از فعالین و جنبش کارگری سراغ نداریم که بیایید از قبل فضا و تعادل موجود را تغییر بدهد تا آن وقت فعالین و جنبش کارگری وارد عرصه شوند. مطمئناً چنین نیروی نجات دهنده ای به غیر از خود فعالین و جنبش کارگری وجود ندارد.

با اين حال ما تشکلها و فعالین کارگری را شاهد هستیم که اقدامات مثبت و به نظرم پیشروانه ای را انجام داده اند، اما هنوز نتوانسته اند جامعه را در ابعادي گسترده به حرکت در بياورند و بخش قابل توجه ای از جنبش کارگری را به خیابان بکشانند. این اساساٌ به مسئله سرکوب، خفقان و استبداد به وجود آمده از سوی جمهوری اسلامی برمی گردد. اما سياست انتظار در ميان بخشي از جريانات سياسي و فعالين کارگري و ديگر فعالين سياسي يک گرايش جدي بازدارنده است و بايد تاثيرات مخرب آنرا ديد. انتظار این را داشتن که در داخل خود حکومت اتفاقاتي بیافتد تا اینکه فضایی باز شود وآنوقت مردم وکارگران بتوانند وارد میدان شوند يکي ديگر از اين عوامل بازدارنده است. تمام داستان این است که خود جنبش کارگری باید برای این تغییر و تحولات و آماده کردن شرایط پیش قدم شود. اينجا ميخواهم بر اين نکته مهم تاکيد کنم که هیچ نیروی دیگری نه این رسالت را دارد و نه نیروی واقعی برای این امر دارد.

حیدر گویلی: از نظر شما اول ماه مه امسال با سال های گذشته چه تفاوتی داشت؟ اساساً پیشرفتی داشت یا نه؟ مشکلات و موانع کدامها بودند؟

نسان نودینیان: من قبل از اینکه وارد این بحث شوم  ميخواهم در ادامه سوالی که از محمد آسنگران پرسیدی به این نکته از نظر خودم بپردازم. و اینکه یک سال گذشته نشان داد که کشمکش و یک نبرد اساسی در جامعه برای معیشت ورهایی از سرکوب نهادهای رژیم در واقع برای آزادی توسط جنبش کارگری شکل گرفت که این امر مهمی بود. به عنوان مثال همه ما انقلاب 57 را به یاد داریم که در آن همه اقشار جامعه از بورژوا، خرده بورژا، کارمندان و… در واقع کل اقشار جامعه تمایل داشتند که در قیام توده ای بر علیه رژیم پهلوی و سیستمش سهم داشته باشند. اما تجربه این دوره نشان داده است اینکه کل اقشار جامعه زیر یک پرچم برای اعتراضات و انقلاب  توده ای جمع شوند وجود ندارد، در واقع جنبش کارگری محور اصلی برای تحولات سیاسی وآینده سیاسی است و میتوان گفت پرچم رهايي بخش اين جنبش برای معیشت، آزادی و رفاه است.

حیدر گویلی: این بدان معناست که تنها طبقه کارگر مخالف جمهوری اسلامیست؟

نسان نودینیان:نه، ما امروزه شاهد هستیم که اقشارعظیمی از جامعه بیکار هستند و جزء کارگران بیکار به حساب می آیند. بخشهايي بزرگ از اقشار پایین جامعه شامل معلمان، کارمندان، پرستاران و… که مرتباٌ درگیر مبارزه و اعتراض هستند برای رفاه و آزادی و اینکه آزادی تشکل و اعتصاب داشته باشند، در مركز تحولات قرار دارند. ولی به نظر من یکی از محورهای اصلی که میتواند تغییرات اساسی در آینده سیاسی را رقم بزند و به جنگ برای آزادی و معیشت برود، جنبش کارگری است. که البته در دو سال گذشته این نبرد اصلی بود و اول ماه می در بطن چنین شرایطی برگزار گردید. فشاری که جنبش کارگری برای افزایش دستمزدها ایجاد کرد از طرق اعتراضات، اعتصابات، تومار و… و اینکه چندین بار فعالین کارگری و هماهنگ کنندگان طومار سي هزار امضاء در جلوی مجلس شورای اسلامی جمع شدند و با وزیر رفاه اجتماعی ، وزیر کار و نمایندگان مجلس دیدار و بحث هایی داشتند و عملاً در سطح جامعه به عنوان یک امر مهم اعلام داشتند که ما این حداقل از سطح دستمزدها را قبول نداریم، و عملا اين مصوبه را رد کردند. این مسئله تا جایی پیش رفته است که امروزه ما خود شاهد هستیم در ارگانهای رژیم و حتی مقامات دولتی در مورد حداقل دستمزدها به بحث می پردازند، که در این اواخر شاهد بودیم که در مجلس و جاهای دیگر مطرح شد که این مبلغ  ٤٨٧١٢تومان ناچيز می باشد و باید به هشتصد هزار تومان برسد. در واقع مصافهاي كنوني از يك طرف فشار طبقه كارگر در دفاع از معيشت و آزادي در بطن چنين اوضاعي شكل گرفته است

حیدر گویلی: میتوانید به این موانع و تفاوتها در عدم وسیع بودن مراسم امسال اشاره کنید؟

نسان نودینیان: از نظر من همچنان که نوشته ام در مطالبی که هر هفته در حاشیه اخبار  کارگری انتشار میدهم، جنبش کارگری آن اندازه به درست درگیر مسئله افزایش دستمزدها بود که این تجلی سیاسی نیز در جامعه داشت، اما به این اندازه حواس جمعی لازم را بخرج نداد كه در مارش روز جهانی طبقه کارگر نیرو جمع کند.  و اين روز را به نمایش قدرت وسیع تر و سیاسی تر به ابراز وجود قدرتمندتر در جامعه  تبديل كند.اما از نظر من عامل دیگری که همچنان میدانیم مؤثر بود، بگیر وببند و دستگیری فعالین کارگری بود که طی چند ماه گذشته شروع شد. این مسئله ساده ای نیست، آنهایی که محرک مارش روز جهانی کارگرهستند و میتوانند بروند در مراکز صنعتی و مختلف کارگری به ایراد سخنرانی بپردازند و هماهنگی به وجود بیاورند وقطعنامه های مشترکی وجود داشته باشد،  محركين اصلي و سازماندهندگان اول ماه مه ضربه خوردند.  تعدادی از اصلی ترین افراد دچار زندان و گیرو ببند شدند وهمراه با سرکوب و گروگانگیری آگاهانه فعالین کارگری توسط ارگان های رژیم، اول ماه مه امسال با محدوديت برگزار شد. اينها خود عوامل و فاكتهايي مهم و اصلي بودند. به بيان ديگر، در ابعاد و ظرفيتي كه كارگران و فعالين جنبش كارگري درگیر مسئله افزایش دستمزدها بودند و با دقت و آگاهانه اين اعتراضات را هدايت كردند، ما به ازا اين اجزا از اعتراض را نتوانستند در مراسم هاي روز جهاني كارگر جمعبندي و به نيروي قدرتمند با ابراز وجود درروز جهاني كارگر به نمايش بگذارند.  عامل دیگری که از نظر من تاًثیرگذار بود بیکاری، فقر وفلاکت، گرانی و…بود. در جامعه ای که در زیر فشار زیاد مؤظف به تأمین زندگي يك خانواده  ٥تا ٦نفر است،  شاغل نيست و دستش بکاری بند نيست، فرزندانش نمیتواند به مدرسه بروند، تامين معيشت مشغله اصلي او است، كار سازماندهي و فعال شدن را تحت تاثير قرار خواهد داد. اینها عوامل و فشارهای اجتماعی هستند که بر جنبش کارگری از كارگر، معلمان، کارمندان، پرستاران و…. تأثیرگذار بوده است. با وجود این مشکلات واقعي اما، تلاش برای خفیف کردن این مشکلات و تدارك   اول ماه مه با برنامه و سراسری ميتوانست ببار بنشيند.

حیدر گویلی: از نظر شما تفاوت اول ماه می در ایران با سالهای گذشته در چه بود؟ آیا موانع بیشتر بود یا پیشرفت نسبت به سالهای قبل بیشتر بود؟ و دراین میان ایا رهبران، فعالین، دست اندرکاران جنبش کارگری در کل راضی بودند؟ و آیا برای پیشرفت در سالهای آینده به توافقاتی همگانی رسیده اند یا خیر؟

محمد آسنگران: اگر بخواهم از قسمت آخر سؤال جواب بدهم من تا حالا نشنیده ام که چنین جمع بندی صورت گرفته باشد.عملکرد فعالین و تشکل های کارگری نشان می دهد که این جمع بندی  بدقت صورت نگرفته یا به درست رو به جلو انجام نشده است. که کمبود و مشکلات سالهای قبل را بررسی کنند و هماهنگی لازم را همراه با توافق نظر شکل بدهند. من احساس می کنم هر فعال، تشکل و مرکز کارگری به تنهایی به جدال با این شرایط می پردازد. منتها به نظر من اول ماه مه امسال با سال های گذشته 2 تفاوت جدی داشت؛ یکی تشدید فضای خفقان، فشار و وضعیت زندگی است که واقعاٌ بی اندازه است. من بعضی اوقات با خود فکر میکنم که براستی این مردم چگونه زندگی می کنند. وقتی که کارگری با همین حقوق چند سطح پایین تر از خط فقر حاضر به انجام کار است اما حقوقش را دریافت نمی کند، وقتی به آخر ماه در ایران نزدیک می شویم قسمت زیادی از کارگران حقوق های خود را دریافت نمی کنند واین منحصر به کارگاه، کارخانه، استانی  نمی شود. این به طور وسیع مشکل چند صد هزار نفر در سال است که بتوانند حقوق های معوقه خود را دریافت کنند و همراه با این تأثیرات چشم انتظار بودن و احساس قدرت نداشتن در مقابل رژیم است که خود را نشان می دهد. چون همانطور که گفتم هر فرد، تشکل ونهادی احساس می کند باید به تنهایی در مقابل این رژیم و شرایط مقابله کند. عامل دیگری که به نظر من مانع از انجام یک کار هماهنگ که در مجموع  حتی روی حداقل های ممکن باشد، عدم توافق میان فعالین، تشکل ها و نهادهای کارگری بود. وفتی ما به قطعنامه ها نگاه میکنیم، متوجه می شویم که روی حداقل ها تفاوتی دارد هرچند که میدانیم در جنبش کارگری گرایشات متفاوتی وجود دارد که در افق هایشان متفاوتند و جنبش و فعالین کارگری بخشی از جامعه هستند که درآن بخش های متفاوت عمل می کننند و اختلافاتی واقعی دارند و بحث این نیست که از این موارد چشم پوشی کنیم. اما به فرض اینکه اختلافات واقعی است، افق ها متفاوت است، گرایشها متفاوت است و گرایشات سندیکالیستی، رفرمیستی، رادیکالیستی وجود دارد که طرفدار حکومت شورایی یا تشکلهای شورایی است که در همین حال آنها برای حداقل ها به عنوان مثال همچون بالا بردن دستمزدها، برای حمایت از زندانیان سیاسی و فعالین کارگری که امروزه در زندان هستند یا تهدید می شوند و یا برایشان پرونده سازی می کنند یا تحت تعقیب می باشند، که اینها مسئله همه تشکلات و گرایشات و مراکز کارگری است و همچنین مقابله با قراردادهای سفید امضاء و پیمانی که مسئله عمومی است.بنابراین می بینیم که 5،6 مسئله محوری و سراسری وجود دارد که هم مشکل سندیکالیست، فعال شورائی و آن کارگری است که تنها میخواهد زندگی داشته باشد و تمایلی به مبارزه سیاسی ندارد اما باید برای تأمین معشیت خود فعالیت انجام بدهد و با این وضعیت مقابله کند و با هر گرایش دیگر میتوانستند موافقی داشته باشند. منتها به نظر من تنگ نظری وکمتر سیاسی بودن نه به آن معنا که فعال کارگری سیاسی نیست، سیاست بدان معنا، بدانی که امروزه دشمن تو طبقه وحکومتی است که کل جامعه را با گرایشهای مختلف و اقشار متفاوت آنچنان تحت فشار قرار داده است که امکان زندگی معمول را نیز از آنان گرفته است. برای اینکه بتوان این فضا را شکست باید در جای خود از حداقل ها شروع کرد.

امروزه الزاماٌ این دعواها به دلیل افق نیست که من با فلان گرایش متضاد اختلاف دارم و باید این را به سرانجام رساند. میدانیم که اینها بحث های سیاسی است و می شود نقد و بحث کرد. ولی زمانیکه که میدانیم حکومتی که در رأس است و با هم اختلاف دارند و وضعیت اقتصادی به شکلی است که کسی نمی تواند برای آن دور نمایی ترسیم کند و بحران و محاصره اقتصادی دست به دست هم داده است و امکان زندگی عادی را از اکثر مردم گرفته است، بجا است که در چنین موقعیتی برای مقابله با چنین وضعیتی باید نیرو جذب کرد و تنها با رادیکالیسم نمیتوان کاری کرد و از نظر من رادیکالیسم آن وقت مهم است که بتوان نیرو به میدان آورد و تنها با رادیکالیسم نمیتوان دردهای جامعه را مداوا کرد.

حیدر گویلی: جنبش کارگری، فعالین کارگری و کل طبقه کارگر که در وضعیت امروز نتوانسته نیرویی به خیابان در اول ماه مه بکشاند و یا به یک تشکل سراسری حداقل در موارد برسند، آیا اگر وضعیت در ایران تغییر کند و جمهوری اسلامی قدمهایی رو به عقب چه بدلیل فشار توده ای، فشارهای دیگر، یا اختلافات داخل حکومت بردارد در چنین حالتی امکان این وجود دارد که طبقه کارگر یک دفعه به خیابان بیاید و محور اصلی مبارزه را در دست بگیرد یا خیر؟

محمد آسنگران: به نظر من این تنها امید است وبه غیر از این هیچ امید دیگری برای جنبش کارگری و رهايي جامعه نیست. ميدانم که موانعی بر سر راه است. منتها هیچ راه دیگری به غیر از این نیست. اگر فعالین کارگری، جنبش کارگری، تشکلهای کارگری وافراد مؤثر در این جنبش به این درک درست نرسند که امروزه نیاز به بسیج نیرو و قدرت هست٬ رادیکالیسم اگر با قدرت توده اي همراه نشود دردی را دوا نخواهد کرد. اهمیت رادیکالیسم در این است که دست به ریشه ميبرد و همزمان بتواند جامعه را به حرکت درآورد. میدانم در شرايط فعلي و در قدم اول اگر همه تشکلهاي موجود هم حتی هماهنگ بودند و قطعنامه های مشترک صادر می کردند و با هم فراخوان میدادند آن طور نبود که ابعاد وسیع و میلیونی و چند صد هزار نفری به خود بگیرد. زيرا تعادل قواي فعلي هنوز اين اجازه را نميدهد، اما ميتوانست یک اتفاق مهم رخ بدهد وآن این بود که امیدی را زنده میکرد، پرچمی را بر می افراشت، راهی نشان میداد. وآن این بود که مجموع گرایشهای کارگری در ايران بر روی حداقل ها، تأمین معیشت، حداقل دستمزد، دفاع از زندانیان سیاسی و آزادی فعالین کارگری که امروز در زندان اسیر هستند هماهنگ عمل ميکنند. اين اقدام سطح فکر سیاسی و طبقاتی معيني را  به جامعه نشان ميداد که فعالين يک جنبش بر محور این موارد میتوانند متحد باشند. به نظر من این یکی از کمبودهای اساسی است و بايد فعالين و رهبران جنبش کارگري پاسخي مناسب به آن بدهند.

من نمی توانم بگويم کدام تشکل یا کدام فعال کارگری اين مهم را پي بگيرد، اما ميدانم این یک نيازعمومی و مهم است. همه فعالين و تشکلها ميتوانند در حد توان و نفوذ کلام خود در اين راستا نقش بازی می کنند. اين امر واضحي است که هیچ کدام به تنهايي نمی توانند آنچنان نقش برجسته اي داشته باشند که مابقی گرایشات را به دنبال خود بکشند. شاید روزی چنین اتفاقی بیافتد اما امروز چنین نیست. ولی برای اینکه چنین امری اتفاق بيفتد باید به این عرصه و اين کمبود توجه کرد و به آن پاسخ داد.

این امر با اتحاد احزاب، جریانات و گرایشات سیاسی حزبي تفاوت دارد. جريانات سياسي حزبي بر اساس افق طبقاتي و برنامه حداکثري دور هم ديگر متحد ميشوند. اما جنبش کارگری و ديگر جنبشهاي اجتماعي با تشکل توده اي خود ميتوانند نقش بازي کنند. تشکل توده اي هم طبق تعريف يک گرايشي و يک افق واحد نيست که باعث توده اي شدن آن ميشود. بلکه خواسته ها و مبارزات جاري آنها را دور هم و در يک تشکل جمع ميکند.

هر فعال و رهبر کارگري در عين حال که باید خود را رهبر مبارزات جاري بداند و از اين موضع حرف بزند٬ بگويد  من رهبر جامعه هستم و باید جامعه را از چنین موقعیتی نجات بدهم. اگر فعالین و رهبران کارگری خود را يکي از رهبران جامعه محسوب نکنند در مقاطع مختلف این چنینی دچار اشکال و اشتباه خواهند شد. بحث من این است که اگر اين امکان وجود دارد که مجموع فعالین و تشکل های کارگری یا قسمت کثیری از آنها بر محور چند مطالبه عمومي جنبش کارگري کنار همديگر قرار بگيرند٬ به اين معني نيست که همه تشکلها به یک تشکل ونهاد تبديل شوند. زيرا بدلیل گرایشات و افق های مختلف چنین امکانی وجود ندارد. اما می شود توافقاتی داشت و بخش زيادي از فعالين و تشکلهاي کارگري حول مطالبات معيني متحدانه عمل کنند.

عدم وجود چنين اتحاد و هماهنگي در ميان فعالين و تشکلهاي کارگري یک اشکال و کمبود اساسی است. اینکه درجمهوری اسلامی،سرکوب، فقر ونداری وجود دارد امر واضح و واقعی است. اما برای تغییر تعادل قوي فعلي به نفع طبقه کارگر و کل جامعه باید راه متحد شدن و متحد عمل کردن فعالين و تشکلهاي کارگري با هر اختلافي که با هم دارند را جدي گرفت.

بحث من به طور خلاصه اين است اگر همين حد از فعالين و تشکلهاي کارگري ميتوانستند هماهنگ و متحد در مقابل دولت و سرمايه داران ظاهر شوند اين نیروی جنبش کارگری میتوانست حداقل پرچمی را برافراشته کند که مشوق بخش زيادي از فعاليني باشد که فعلا به شکل فردي و فابريکي فعاليت ميکنند و خود را کم قدرت احساس ميکنند. آن هنگام کل اين نيرو ميتوانست و امکان اينرا داشت که پرقدرتر از امروز به مقابله با دشمن بپردازد.

در قدم اول اگر امکان به ميدان آوردن دهها هزار نفر به خیابان مهيا نميشد اما اين اميد را بوجود مي آورد که براي عملي کردن چنين اتفاقي تلاش بسيار بيشتري بشود. امیدی را زنده ميکرد و راهی را نشان ميداد که فعالين با اعتماد به نفس بيشتري اميدوار باشند در قدمهای بعدی و در شرایطی خاص بتواند به عنوان آلترناتیوی قدرتمند در مقابل آلترناتیوهای دیگر قد علم کنند.

جنبش کارگری برای حفظ دستاوردهایش و گسترش آن  و براي تأمین معیشیت ميتواند و يک زندگي بهتربايد با گرایشات مختلف درون جنبش خودش هماهنگيهاي لازم و اقدامات عملي لازم را در دستور قرار دهد. به نظر من این غیر ممکن نیست و عملی است و تا حالا اگر که چنین نشده، بدلیل محدود نگری است که در میان بخش زیادی از فعالین کارگری وجود دارد.  این محدودنگري و نديدن افق و منافع درازمدت طبقاتي باعث میشود رادیکالیسمی که امروز در میان طبقه کارگر وجود دارد جايگاه جدي و طبقاتي خود را پيدا نکند.

راديکاليسم و گرايش سوسياليستي درون جنبش کارگري اگر قدرتی از خود نشان ندهد و قدرت بسیج و تأثیرگذاری خود را نشان ندهد، کم کم عادت ميکند به همين حد از گروه هاي کوچک و کم دامنه عادت کند. به گروهي در ميان ديگر محافل و در قامت آنها تبديل ميشود. آن وقت است که نه تهدیدی برای جمهوری اسلامی محسوب ميشود و نه برای جامعه قابل اتکا خواهد بود.

حیدر گویلی: از نظرشما با توجه به مشکلاتی که جنبش کارگری دارد از جمله فشار جمهوری اسلامی، پراکندگی، معیشت و….. ، همچنان که گفتم به هر دلیلی این مشکلات اگر کنار زده شود آیا اينقدر قابل اتکا هستند که اجازه ندهند سرمایه داران و بورژاها بار دیگر قدرت را در دست بگیرند و مانع از سرکوب و استثمار مجدد جامعه شوند؟

نسان نودینیان: به نظر من این امر ساده ای نیست. این سؤال مهمی است و فاکتورهای مهمی عمل میکنند. که باید به فعالین و جنبش های کارگری در ایران شناساند. از نظر من یکی از این فاکتورهای مهم که در ایران رخ داده این است؛ سال هاي گذشته اگر در مورد شخصیت های مهم جامعه در ایران سؤال میکردی  در مورد کسانی از ملی-مذهبی ها، جبهه ملی یا در کردستان در مورد ناسیونالیست ها میگفتند، اما امروز در جواب این سؤال نميتوانند  از اسامي ده ها نفر از شخصیت های مهم جنبش کارگری نام نبرند. رهبران كارگري که در عرصه های مختلف مبارزه اجتماعی با جامعه بوده اند، در دفاع از حقوق کودکان، زنان، کارگران، علیه اعدام و… که خارج از مطالبات مشخص صنفی جنبش کارگری است، اينها در عرصه  سیاسی ـ اجتماعي  ظاهر شده اند، سخنگو و پرچمدار مطالبات بخش ميليوني جامعه بوده اند.  و این نکته مهم قابل اتکایی است و مهم است که خود این اشخاص و خود این حلقه میلیونی که به دور این اشخاص هستند این موارد را بدانند، وقتی به این موارد آگاهی پیدا کردند تشخیص میدهند اوضاع سیاسی، آینده سیاسی جنبش کارگری را و اینکه چگونه میتوانند در عرصه های مختلف تأثیرگذار باشند، شكل بدهند. از نظر من این امر راحتی نیست و به اصطلاح هزینه بردار است ولی عملی است. خود سنت جنبش کارگری این را یک بار در سال ٥٧ تجربه کرده است و اين ادامه آن سنتی است که کارگران شرکت نفت بر جای گذاشتند. مراسمهاي اول ماه مه در شهرهای کردستان و ایران که برگزار میشود قبل از ٥٧ به این شکل گسترده نبود و آنچنان مطرح نبود اما وقتی که در انقلاب ٥٧کارگر صنعت نفت حرف آخر را زد، این سنت به شیوه های مختلف شکل گرفت که یکی از اين سنتها اول ماه مه، مراسم وقطعنامه هايش است. به نظر من در آینده اوضاع سیاسی ایران اگر بخواهم چیزی بگوییم این است که نقش طبقه کارگر مهم است و این جنبش میتواند حلقه اتصال یا محملی مهم برای هر نوع تغییر در آینده سیاسی ایران باشد و به عنوان مهره و محور اصلی نقش مهمی را بازی کند. باوجود اين فاكتورها، اما هنوز؛ پراکندگی، تنگ نظری، عدم تمرکز روی مواضعی مشخص برای شکل گرفتن اتحاد،  و سرکوب موانع جدي هستند. و اگر این موانع مهم برای طبقه کارگر در ایران وجود نداشت خیلی وقت بود جمهوری اسلامی و بورژواها، به دلیل موقعیت طبقه کارگر به خصوص بعد از انقلاب ٥٧ و اینکه جامعه ایران و طبقه کارگر در ایران سیاسی می باشند و دوره هايي متفاوتی را پشت سر گذاشته است، سرنگون شده بود . شاید بتوان گفت تفاوت جنبش کارگری ایران با تونس و مصر که هر چند سابقه طولانی تری دارد در سیاسی بودن و اینکه کارگران در ایران به دفاع از موارد مهمی همچون حقوق کودک، زن و… می پردازند، ميباشد. ما باید تلاش كنيم، با توجه به این موارد جنبش کارگری را حول یک افق به ایجاد تشکل محلي و سراسري هدايت كنيم. و در آینده تلاش کننند که موانع تشکل جنبش کارگری را با راههای گوناگون همچون بحث کردن ، سمینار و…. بشناسند، و همچنین اگر ماها و احزاب سیاسی به درجاتی به رفع این موانع کمک کنيم، آینده روشنی را میتوان برای بین رفتن این موانع و اتحاد جنبش کارگری در ایران دید.

حیدر گویلی: همچنان که میدانید بعد از انقلاب 57 در ظرف 34 سال گذشته در هر جایی که ما کارگاه یا کارخانه ای را دیده ایم اعتراضات کارگری نخوابیده است و برای افزایش دستمزد و… خود را به شیوه مبارزه خیابانی، درون کارخانه ای و…. نشان داده است. با توجه به این زمینه که بیان شد چه مشکلی وجود دارد که چند تشکل خاص با گرایشهای مختلفی که وجود دارند به عنوان ملکه ذهنی جامعه تبديل شوند؟ آنطور که من اطلاع دارم خارج از گرایشات سندیکایی، اتحادیه و شورایی یا مجمع عمومی وجود ندارد؟

محمد اسنگران: ازنظرمن گرايش رفرميستي يا سندیکاليستي و اتحادیه اي از نظر افق و جنبش سیاسی یکی است و گرايش سوسياليستي هم به عنوان مدافع و فعال جنبش شورای مجمع عمومی ظاهر شده است. در واقع همیشه دو نوع تشکل در جنبش کارگری در طول تاریخ و در کشورهای مختلف از جمله ایران مطرح بوده است. این دو جریان را تا جایی که به مسائل صنفی روز و شرایط امروز ایران برمیگردد خیلی مشکل است به دلیل موارد اشتراک زیادی که بین آنها وجود دارد از هم متمایز کرد. منتها فراتر از مسايل صنفي روز و مطالبات جاري٬ افق ها ؛چشم اندازها و الترناتیوهایشان برای جامعه ایران متفاوت است. در آینده همانند هر جای دیگر که سرمایه داری و طبقه کارگر وجود دارد، با دو پرچم و دو افق طبقاتي کاملاٌ متفاوت سازمان پيدا ميکنند.

از نظر من امروز در ايران هنوز زمان آن نرسيده است که فعالين کارگري بیایند این اختلافات را برجسته و مبناي فعاليت روز خود قرار بدهند. طبیعی است که فعالین جنبش شورایی و چپ وکمونیست مدافع آلترناتیو دخالت مستقیم توده کارگران در تعیین سرنوشت خود هستند و استراتژي آنها  لغو کار مزدي است. آلترناتيو آنها در مقابل جامعه سرمايه داري سوسياليسم است. بر خلاف اتحادیه گرايي و سندیکاليسم که مدافع بهبودهايي در چهار چوب همين نظام هستند. منتها بحث این است که امروز در این برهه زمانی معین این اختلافات نباید مانعي براي هماهنگي و اتحاد ما باشد. به دلیل اینکه در موارد زیادی ما را وادار به عقب نشینی کرده اند. تا حالا هنوز حق تشکل کارگری به رسمیت شناخته نشده است که بتوانید همانند فعال و تشکل کارگری قانوني فعالیت داشته باشید، چه برسد به اينکه به اسم سندیکا، شورا و… فعالیت بکنيد. اینها موانعی واقعي است. همچنان که قبلا هم گفتم باید اینها را به عنوان حداقل ها به دولت و سرمایه دارن تحمیل کرد، که بتوان مثلا حق تشکل را داشت. تازه بعد از اين قدم اوليه بحث سنديکا و شورا معني واقعي و عملي پيدا ميکند. البته بحث من این نیست که تا آن وقت منتظر باشيم و از اين مسايل حرف نزنيم. بحث اين است اين سطح از اختلاف را ميتوان داشت و در عين حال براي مطالبات معيني که مطالبه عمومي است فعاليت هماهنگ و متحدانه اي کرد.

حیدر گویلی: این موانع سر راه تشکل و پیشروی طبقه کارگر چیست که بتواند قدمی جمهوری اسلامی را به عقب براند؟

محمد آسنگران: از نظر من خارج از سرکوب و وجود جمهوری اسلامی به فرض اینکه همه به آن علم دارند اولین مانع ذهنی، تحلیلی و سیاسی است. برای اینکه بخواهید به يک مطالبه کوچک صنفی دست پیدا کنید یا اینکه بخواهید جامعه را به سوی افقی سوق بدهيد به نيرو و قدرت احتياج داريد. يا اينکه فعالین کارگری و تشکل های کارگری برای آنکه بخواهند به یک تشکل توده ای دست پیدا کنند راهی ندارند جزء اینکه با گرایشات مختلف داخل جنبش خود کنار بیایند و همکاري کنند. براي اين امر بحث من اين است که میتوانند از حداقل ها شروع کنند. تشکل کارگری حزب سیاسی نیست و نمی تواند جای آن را بگیرد. کسي که ميخواهد تشکل يک گرايشي درست کند ميتواند محفل و يا حزب سياسي معيني را مد نظر داشته باشد اما اين ديگر تشکل توده اي کارگري نيست.

به فرض مثال بگویید من حزب کمونیستی هستم و چنین برنامه و سیاستی را دارم و میخواهم این چنین کار کنم و نمیتوانم با فلان حزب سیاسی، رفرمیستی، بورژوایی، خرده بورژایی و… کار کنم. اين تفسير در اين سطح مجاز است. اما تشکل کارگری با حزب سیاسی تفاوت دارد واین تشکلها به عنوان یک تشکل توده ای باید تلاش برای متقاعد کردن و پیوستن دیگران به این صف را داشته باشند. کسي که ميخواهد تشکل يک گرايش سياسي معين را سازمان بدهد بايد بداند که اين با ساختن تشکل توده اي کارگران متفاوت است. تشکيل يک محفل و گروه و حزب و سازمان سياسي از قوانيني طبعيت ميکند که شباهت چنداني با ساختن يک تشکل توده اي ندارد.

کسي که نتواند این تفکيک را انجام بدهد و تشکل کارگری را بخواهد به سبک حزب سياسي مورد نظرش تبدیل کند٬ توان و تشخيص سازمان دهي تشکل توده اي را ندارد. در عين حال هيچ تشکل غير حزبي کارگري هم امکان اينرا نخواهد داشت که جاي حزب سياسي را پر کند. درست است در هر جایی سیاست همیشه حرف آخر را میزند، اما اگر نگاهی به تجربه اروپا داشته باشیم می بینیم از يک طرف احزاب سوسیال دمکراسی، راست و محافظه کار و… را دارد، و از طرف ديگر اتحاديه هايي که توده وسيع کارگران عضو آن هستند و اعضا آن به احزاب متفاوتي راي ميدهند.

به اين معنا در تشکل های توده اي کارگری جریانات متفاوتی ميتوانند وجود داشته باشند. هرچند که در اینجا گرایش اتحادیه و سندیکاليسم حاکم است زيرا افق سوسيال دمکراسي و افق اصلاح نظام سرمايه داري بر تشکلهاي کارگري حاکم شده است. ولي با اين حال هيچ اتحاديه اي با اتکا به برنامه حزب مورد حمايتش عضوگيري نميکند. در اروپا وجود اتحاديه براي کارگران اهميتش آنجا نيست که از کانديد کدام حزب حمايت ميکند يا نميکند٬ بلکه اهميتش آنجا است که از مسايل صنفي و بهبود فروش نيروي کارکارگران حمايت ميکند.

 در اروپا احزاب مختلف با گرايشات متفاوت هستند که در سياست حرف آخر را میزنند. منتها در ایران این مشکل وجود دارد که تشکل های کارگری آگاهانه يا ناآگاهانه خود را درجای احزاب سیاسی قرار داده اند، که این به نظرم واقعی نیست و این چنین نمی توانند کارگران را به شکل توده ای متحد کنند. که این نیز خود نیاز به بحث مفصلی دارد.

حیدر گویلی: از نظر شما با توجه به موانعی که محمد آسنگران بیان کرد، راهکارها چیست؟

 نسان نودینیان: به نظر من راه حل كارساز، موارد زیادی را در بر می گیرد. اما اگر بخواهم کوتاه اشاره کنم، یکی از این موانع خود جمهوری اسلامی است. جمهوري اسلامي ارگانهای زیادی را همچون خانه کارگر و نهادهای شورای اسلامی و… به مسئله کارگران تخصیص داده است. امروزه اگر به مجلس جمهوری اسلامی نگاه کنیم یکی از اصلی ترین مشغله هایشان مسئله جنبش کارگرِی، دستمزد واین موارد است. این مواردی است که به نظر من جنبش کارگری باید به آنها علم داشته باشد و بداند در بطن چنین اوضاعی، سياست فريب و ضد كارگري جمهوري اسلامي را خنثي و جواب محكم و روشني به عوام فريبي و اين نوع دخالت اين ارگانها بدهد.  چگونه میتواند، در عمل و اعتراض بر روي مطالبات خود پافشاري كند. و دنباله رو ارگانهاي جمهوري اسلامي از خانه كارگر و نهادهاي شوراي اسلامي و مجلس و فلان نماينده و بهمان اقتصاددان اين نظام نشود!. مساله مهم  اتحاد و همبستگی است. اكنون مصافهاي اصلي جنبش كارگري و پرچم مطالبات در مقابل دولت و كل نظام جمهوري اسلامي روشن است.  موضوع میزان دستمزدها در میان بورژوایی و مجلس جمهوری اسلامی مطرح است ومیزان آن که دولت میگوید هشتصد هزار و طبقه کارگر میگوید باید بيش از یک ونیم میلیون و تا دو میلیون باشد، که در این میان جنبش کارگری میتواند حول این شعار توده عظیم میلیونی جمع کند و یکی از موانع اصلی پراکندگی توده عظیم کارگران را رفع کرد، که به نظر من این یکی از فاکتهای مهم برای اتحاد امروز کارگران است. همچنین از نظر من یکی از عوامل دیگر برای رفع این مشکل ایجاد تشکلات در مراکز کار و فعالیت است که به نظر من میتواند مهم باشد، همچنان که سندیکای کارگران اتوبوسرانی بازسازی شد که جدیداٌ تاریخ آن اعلام شد. باسازی خود این سندیکا و اتکا به آن باعث شد که امسال در اول ماه می همانند اعتراضات دیگر خود را نشان دهد. تلاش براي ايجاد تشكل سراسري میتواند تبدیل به نقطه مهمی در سراسری کردن اعتراضات کارگران بشود. و خود این همبستگی میتواند عامل رفع آن شود که دیگر طبقه کارگر مراسم اول می را همانند امسال برگزار نکند. اما نکته دیگر که من میخواهم در آخر اشاره کنم این است که تحزب سیاسی در ایران وارد مرحله جدیدی شده است و این تحزب سیاسی نقش مهمی در کسب قدرت سیاسی دارد. و به نظرم طبقه کارگر باید به این امر توجه داشته باشد.

پیاده کردن: بیستون بیگ زاده

بیان دیدگاه