بیان دیدگاه

داریوش سلحشور: سرود آخر , (به رفقای کارگر در بند)

 fddp4n211تو گفتی:

تا سرخی پر کلاغی ها از زمین سر بر زند،

و دشت یخ زده بی تاب گردد

از گرمی کرشمه بازی بابونه ها و باد بهاری،

دهل کوب آواز رهائی

جوانان هزار آرزو را به بارگاه آفتاب خواهد نشاند.

تو گفتی که مادران در دفاع از فرزندان در بندشان

دیگر در خیابان «سیروس»

یا هیچ خیابان دیگری کتک نخواهند خورد.

تو گفتی:

دیگر در هیچ هوای گرگ و میشی،

شکنجه گران فکلی

نوجوانی را از آغوش مادری نخواهند ربود.

و در هیچ زندانی

ترتیب جای شلاق ها

بر پیکر زندانی

تاس قمار شکنجه گران نخواهد بود.

تو گفتی که دخترکان دشت

با لباسی به هزار رنگ

بشارت آفتاب و صبح را

در پیچش اندام آرزوهایشان

در خانه های مردم

خواهند رقصید.

تو گفتی که دیگر پدر بزرگها

با ریش سفید و کمری خمیده

 بر گورفرزندان جان باخته اشان ،

نوه هایشان را در آغوش نخواهند کشید.

تو گفتی:

سرود نان و آزادی

 ضربان زندگی را رقم خواهد زد،

و رقص آفتاب و آب

تشنگی سالیان گیاه را

به سرشاری چشمه ی بهاران

فرو خواهد نشاند.

تو صمیمیت آرزوهایت را

به صداقت جان باختگی ات آمیختی

تا باد و آتش

باور کنند

رهائی بی بدیل انسان را.

هیهات، رفیق نازنینم،

انگار همین دیروز بود:

که دوباره به «تختمان» بستند

و شلاق در دیدار دوباره ی تن رنجورمان

 به رقص آمد.

انگار همین دیروز بود:

که قامت آزادی امان را

بلندای چوبه ی «دار» حاکمان رقم زد.

و زیباترین فرزندان زندگی،

در مارش بی محابای مرگ

سرود آزادی خواندند.

رفیق نازنینم ایکاش،

 پیش از آنکه در صف قربانگاه

نوبتمان را

 انتظار می کشیدیم،

آخرین سخن را

ما به زبان رانده بودیم.

کاش میدانستیم

تا سر اژدهای سرمایه را

بر سنگ نکوبیم،

این زخمی بر خاک فتاده

به خیزشی دوباره

هزار بار «زنگی» تر خواهد بود.

های جانهای, بیدریغ, بر خاک فتاده،

یاران, بی سخن،

بر گلوگاه خونین آفتاب این خاک،

پرچم پیرهن گلگون اتان

در دستان نسل کارگران شورشی

 سرود سوسیالیسم  را

تا رهائی خواهد خواند.

سرود آخر

کلام واپسین.

  داریوش سلحشور-٩ اردیبهشت ١٣٩٢

بیان دیدگاه